Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (821 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
undeutliche Aussprache {f} U سخن کوتاه و بریده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schnaufen U بریده بریده نفس کشیدن
Brotschnitte {f} U بریده نان
Amputierte {f} U اندام بریده
Ausschnitt {m} U قسمت بریده شده
Aufschnitt {m} U کالباس بریده شده [انواع]
umschlagen U بریده شدن [آشپزی و غذا]
kippen U بریده شدن [آشپزی و غذا]
Die Milch [der Wein] ist schon gekippt. U شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
Gehackte Leber {f} U جگر ریز ریز بریده شده
kurz <adj.> U کوتاه
Fädchen {n} U نخ کوتاه
Ausflug {m} U سفر کوتاه
Aufschrei {m} U فریاد کوتاه
Borniertheit {f} U کوتاه نظری
Anhöhe {f} U تپه کوتاه
Bolzen {m} U میله کوتاه
Kurzdarstellung {f} U شرح کوتاه
Kurzbeschreibung {f} U شرح کوتاه
kürzen U کوتاه کردن
Zwergin {f} U کوتوله [قد کوتاه] [زن]
Zwerg {m} U کوتوله [قد کوتاه]
Kurzfassung {f} U شرح کوتاه
spießig <adj.> U کوتاه فکر
engstirnig <adj.> U کوتاه نظر
piefig <adj.> U کوتاه فکر
beschränkt <adj.> U کوتاه نظر
abkürzen U کوتاه کردن
kurz gesagt U به بیان کوتاه
Engstirnigkeit {f} U کوتاه بینی
kurz <adv.> U بصورت کوتاه
einfach ausgedrückt U به بیان کوتاه
Bubikopf {m} U موی کوتاه
Atempause {f} U تنفس کوتاه
Abstecher {m} U گردش کوتاه
knappe, schneidige Sprechweise {f} U سخن کوتاه و با نفوذ
Bagatelle {f} U قطعه کوتاه موسیقی
Abnahme {f} U کوتاه شدن [روز]
Kurzstrecke {f} U سفر کوتاه [بلیط]
Die Tage nehmen ab. U روزها کوتاه می شوند.
Eilmeldung {f} U خبر ویژه و کوتاه و فوری
Sondermeldung {f} U خبر ویژه و کوتاه و فوری
Kurzmeldung {f} U خبر ویژه و کوتاه و فوری
Info {f} U کوتاه نوشته برای اطلاعات
kurzfristig <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
das Verfahren abkürzen U جریان روند را کوتاه کردن
kurzfristig <adj.> U کوتاه مدت [اصطلاح رسمی]
auf kurze Sicht <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
Vorlage {f} U پاس کوتاه از میان مدافعان [فوتبال] [ورزش]
Sie kam auf einen Sprung herein. U او [زن] آمد تو سری بزند [برای دیدار کوتاه] .
[Der Termin] Das ist [mir] zu kurzfristig. U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
Lügen haben kurze Beine. <proverb> U دروغ عمرش کوتاه است. [زود فاش می شود که حقیقت ندارد]
Auf kurze Sicht ist es unter Umständen klüger, auf den Gewinn zugunsten des Umsatzes zu verzichten. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
gestützter Anschlag U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Recent search history Forum search
1Was ist röcklein
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com